این جا مقام پناه است! / مصاحبه با محمد مهدی سیار
سال گذشته بود که در جلسه خدام هیات میثاق با شهدا که قبل از شروع ماه محرم برگزار شد، محمد مهدی سیار صحبتهای کوتاهی را درباره هنر و هیات داشت. پس از گذشت چندماه برای انتشار ویژه نامه محرم «حیات عاشورایی» یادم به صحبتهای او آمد و قرار مصاحبهای با او گذاشتم.
به طور کلی هنر در نگاه اسلامی چگونه است؟
در تمدن اسلامی هنر مثل علم، مثل همه ابعاد دیگر زندگی انسان، بخشی از آیین به حساب میآمده است. یعنی در تمدنهای سنتی هیچ بخشی از زندگی مستقل از آیین که امروزه چیزی مانند سکولار خوانده میشود وجود نداشته است.
هنر در تمدن اسلامی هم از ابتدا اینگونه بوده و هنری زمینه رشد بالا و تثبیت، زمینه تکامل و گسترش و فراگیر شدن بین مردم را پیدا میکرده که به نوعی با زندگی مردم گره خورده باشد. در واقع مثل هوا کل زندگی انسانها را فرا میگرفته است. این نحوه نگاه به هنر چیزی است که در اسلام تاکید و به همین شکل در تمدن اسلامی بوده است.
در دو جا به لحاظ مکانی میتوان گفت که در ایران هنر ظاهر میشده و ظهور کامل پیدا میکرده است. یکی در مسجد و یکی هم در حسینیه که در واقع ذیل مسجد تعریف میشود. هنر مردمی مانند زمان اوایل انقلاب اسلامی خودمان در مسجد و حسینیهها ظهور میکرده است.
هیات در این میان چه جایگاهی داشته و نسبت میان هنر و هیات به نظر شما چیست؟
از قدیم هم اینگونه بوده است. مثلا هیات را وقتی نگاه میکنیم به نظر میرسد که میتواند محل جمع بخشهای مختلف زندگی ما باشد همانگونه که میتواند محل پیوند هنرهای مختلف ما باشد. به عنوان مثال از معماری بگیرید تا خطاطی و کتیبه نویسی و از نقاشی تا تئاتری که در قالب تعزیه ما شاهد آن هستیم.
و یا امروزه گرافیکی که بر کتیبههای هیات میتواند بیاید و همچنین شعر که یک رکن مهم عزاداری و هیات داری برای اباعبدالله بوده است.
موسیقی و لحن که شاید مردمیترین موسیقی ما موسیقی آیینی و موسیقی عزاداری ما است که با نظم و ملودی خاص و دقیقی مجالس برپا میشود. مهمترین ابزار موسیقی حنجره مداح و جسم خود مردم است که به عنوان یک نقش آفرین عمل میکنند. این پدیده عجیب و غریبی است که ما ابزار تولید آهنگ صدای مان ضربه زدن به جسم باشد و نه زخم زدن به اشیاء!
در کنار آن هنر خطابه که خیلی در تاریخ ما پرسابقه است وجود دارد.
هنر تئاتر ما که هنوز هم هست و در بسیاری از جاها هنوز شکل و قالب اصلی عزاداری همان تعزیه است. در خیلی از مناطق کشور یعنی یک تئاتری است که همراه آلات موسیقی مختلف بوده و همراه با نقاشی و... هست یعنی چندین هنر با یکدیگر گره میخورد و درواقع خودشان به عنوان هنرمند خطاب نکنند بلکه به عنوان خادم الحسین مطرح میشوند.
به نظر شما یعنی هیات باید مکانی برای به عرصه آمدن همه هنرها باشد؟
من فکر میکنم اگر همه هنرهای ما به این مسیر آمده و از وجه صنفی و حرفهای خودش خارج بشود در واقع بشوند معین البکاء و خادم الحسین یک رنگ تازهای به کل ادبیات و هنر ما خواهد خورد و از آن فاصلهها و گسستهایی که در دوران مدرن، هنر به آن گرفتار شده و از جامعه دور شده است و باعث شده که نه مردم زبان هنرمندان را میفهمند و نه هنرمندان میتوانند زبان مردم باشند و حرف مردم را بگویند، نجات یابد. هنر ما امروه مخاطب خاص پیدا کرده است، حتی مخاطب بسیاری از هنرهایمان جشنوارههای خارجی شدهاند و اگر هنر به این اصل خودش برگردد هم کمک به جامعه خواهد بود و هم کمک به هنر.
شاید هنرهایی که از زمانهای بسیار دور همچون شعر وجود داشتهاند این امکان را برای جلوهگری در هیات داشته باشند، اما راجع به هنرهایی مانند سینما که محصول دوره مردن هستند چطور؟
حالا جالب است که در این سینمای انقلاب هم آنهایی موفق بودهاند که فضای هیات را در فیلم خود آورده باشند. مثلا مرحوم ملاقولی یک فصل از فیلمش در هیات میگذرد و یا فیلمهای دفاع مقدس ما. آنهایی که سعی دارند که به زندگی مردم نزدیک شوند باید بدانند مثلا در یک آپارتمان نمیتوان به زندگی مردم نزدیک شد! یک بخشی از زندگی مردم در مسجد و روضه و هیات میگذرد و بسیار میشود استفاده کرد. در هنری مانند رمان نیز باید اشاره کنم که به همین شکل نیز هست. اگر فیلمسازان ما این چارچوبهای تحمیل شده را بشکنند و سینمای ما هم مانند همه هنرها بیاید و زیر همان پرچم، تئاتر ما هم بیاید همانجا. خود به خود فیلمی که برای نمایش در هیات ساخته میشود خیلی متفاوت خواهد بود با فیلمیکه در یک جشنواره خارجی ساخته میشود. هم باید ساده باشد، دقیق باشد درعین حال، بتواند عاطفه مردم را درگیر کند.
یعنی هنر ما تنها باید در هیات باشد یا یکی از زمینههای اصلی ظهور هنر را هیات میدانید؟
من میگویم اصل باید این باشد و بعد فریادش هم خود به خود تنظیم میشود. اوج کار هنری باید به نظر من این جا باشد البته اینجا مقام پناه هم هست. یعنی دیگر هنرمند نباید خودش را ببیند و تافته جدا بافته نیست، نباید خودش را ببیند بلکه باید خودش را حل شده در هیات بپندارد.
یک ویژگی هم که در هیات وجود دارد این است که بین مداح و شاعر و کسی که چایی میآورد و کسی که سینه میزند تفاوت طبقاتی وجود ندارد، همه سعی میکنند خدمتی را برسانند و این باز هم رنگ و بویی دیگر به هنر خواهد داد. به نوعی مثلا هم گمنامیو هم فنا در هنر هیاتی هست و مهم نیست کسی کسی را بشناسد و یکدیگر را ببینند که این به نظر من به اصل هنر نزدیک است.
باید زبان حق و حقیقت باشد، باید خود را کنار بزند و به نوعی فنا و گمنامی و گم شدن برسد. تازه خدا در زبان هنرمند شروع به تکلم و در هنرِ هنرمند شروع به ظهور میکند. اگر هنرمند خودش را کنار بگذارد به تکامل هنر به نظر من منجر خواهد شد.
این رویکرد برای خود هنر و هنرمند چه ثمر و نتیجهای به دنبال خواهد داشت؟
از چندین جهت میتوان به هنر کمک کند. این که محتوای هنر را اعتلا خواهد بخشید و هم مخاطب میلیونی و عمومی برای هنر فراهم خواهد کرد که ممکن است یک شاعر در طول زندگی ادبی خود به آن دست پیدا نکند.
مثلا وقتی شاعر خودش شعر بگوید یک تاثیر و زیبایی را دارد اما اگر این شعر همراه با موسیقی و صدای گرم و با هنرهای دیگری که در هیات میآید هم نشین شود ضرب در چند خواهد شد.
یا مثلا در تعزیه چند هنر در کنار هم قرار گرفته و یک فرصت تازهای ایجاد میشود مانند اپرا در غرب چون ما در تعزیه هم شعر داریم، هم موسیقی، هم نقاشی و هم تئاتر داریم. و این در واقع مدرنترین تئاترهای غرب دارد به این سمت میرود. ما نمیخواهیم بگوییم به آن سمت برویم اما همین مسیری که به طور طبیعی به جود آمده و هنرهایی مانند نعزیه را شکل داده است اگر قدرش را بدانیم خیلی میتواند کمک کند.