در امتداد خون

در امتداد خون

اگر در امتداد خون حرکت کنیم راه و عرصه مبارزه را گم نخواهیم کرد ...
امروز وظیفه ماست تا با قلم خود از خون های ریخته شده و آرمان‌های آنها دفاع کنیم
تا روزی که وعده داده شده است...

***********

»علی سلیمانی
»دانشجوی دوره نهم معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام
» سردبیر سابق ویژه‌نامه «حیات خلوت»
» سردبیر سابق ماهنامه فرهنگی سیاسی «حیات»
» مسئول واحد نشر و عضو شورای مرکزی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۲۴ منت!

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خادم الشهدا» ثبت شده است

شاید سخت باشد تمام آنچه را که می‌خواهی بگویی در قاب تصویر بتوان آورد، و سخت تر از آن که کدام یک از تصاویر را می‌خواهی انتخاب کنی! اما به رسم یادگاری چند عکس نوشت از هویزه امسال تقدیم می‌شود. اگر فرصتی بود عکس نوشت های دیگری نیز اضافه خواهد شد.


صبحگاهی با طعم قرآن و سلام بر حسین علیه السلام

عکسی با نشاط بعد از یک ورزش صبحگاهی!!!

شابز! راهت ادامه دارد...

بچه‌های فضا ساز در فضا!

یحیی و حسن یهویی!!

در حال نصب لوستر ابداعی خادمان 

سید به بچه‌ها می‌گفت انشاالله فیضی هم از زیارت عاشوراهایی که تو مقتل می خونند، نصیب ما هم بشه!

یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها...

به رسم یادگاری!

حاجی حبیب اللهی؛ یادآور ریش سفیدایی که تو جنگ در کنار جوونا بودند!

خادمان و جاده ای بی انتها در یک غروب روز کاری!

قرآن جیبی...!!


علی سلیمانی
۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

روایت، رسانه‌ای است به قدمت رسیدن پیام عاشورا بعد از هزار و چهارصد سال. رسانه‌ای برای گفتن از حماسه‌ها و دلاوری‌های بزرگمردانی که با ایمان و اعتقاد خود، داستان‌های بزرگی را با قلم سرخ خود نگاشته‌اند.

همین روایت‌ها است که حماسه عاشورا را برای‌مان زنده نگه داشته است و این زنده بودن است که اثر می‌گذارد و معیارهایی هم‌چون تاریخ و زمان را پشت سر می‌گذارد.

حال که اثر زنده بودن را به چشم می‌بینیم بر ما است که حماسه‌هایی از جنس عاشورا را نیز فراموش نکنیم. حماسه هایی که مردان آن نیز از جنس یاران حسین علیه السلام بودند.                    

                        

 

زنده نگه داشتن یاد حماسه سازان خمینی در هشت سال دفاع مقدس، موضوعی است که رهبری معظم بارها بر آن تاکید داشته و در بیانات یادمان شهدای شرق کارون نیز بر آن اشاره شده است:

« دشمن‌ها می‌خواهند ما یادمان برود؛ می‌خواهند قضیه‌ى دفاع مقدس از یادمان برود، فداکارى‌ها از یادمان برود، شخصیت‌هایى را که در این فداکارى‌ها نقش آفریدند یا نشناسیم یا از یاد ببریم، این‌جور می‌خواهند. بعضى می‌خواهند آن دوران را تخطئه کنند، آن آدم‌ها را تخطئه کنند، آن جهت‌گیرى را و آن مسیر را که امام بزرگوار و حکیم و بنده‌ى بصیر الهى آن مسیر را معین کرده بود تخطئه کنند؛ براى این‌که می‌دانند که هر ذره‌اى و هر نقطه‌اى از این حوادث، براى ملت ایران فراموش نشدنى است و تأثیرات بزرگِ سازنده‌اى دارد.»

همان‌گونه که مردمان این سرزمین از میان کوچه و بازار این حماسه را آفریده اند، حیات آن نیز به دست خود این مردم است. اگر روزی خلق آن حماسه به عنوان یک تکلیف مطرح بوده است، امروز نیز می‌توان زنده نگه داشتن آن را به عنوان یک تکلیف یادآور شد.

حال ما هستیم و یک قصه...

برای عده‌ای، قصه‌های لالایی شبانه مادر بزرگ است...

و برای عده‌ای، رویای صادقه بیداری...

 

پ ن: در شماره آینده «حیات» از روایت جنگ سخن به میان آورده شده است. موضوع راویان جنگ و راویان تعلیم دیده و چگونگی روایت جنگ برخی موضوعات مطرح شده است.

پ ن: در مصاحبه که با محمد جواد سالاریان، روای کتاب "نسیم تقدیر" داشتم، ایشان تاکید بر استفاده از راویان تعلیم دیده در کنار راویان جنگ داشتند. خوشبختانه در هویزه شاهد روایت راویان جنگ و راویان تعلیم دیده هستیم، هرچند که باید برنامه ریزی بهتری صورت گیرد.

 

                      

پست صفحه اینستاگرام: نسل ما دیگر خودشان با هم از روایت های جنگ سخن می‌گویند...

سنگر روایتگری، جایی که برخی خادم ها داستان هویزه را روایت می‌کنند...

داستانی که آغازش کربلاست...

 

                       

راهنمای زائر

مقصد را نشان می‌دهد، کربلا...

 

علی سلیمانی
۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

لباس‌های خادم الشهدایی‌مان برای خودش سوژه‌ای بود. همه لباس‌ها در یک اندازه بود و خوشبختانه به تن بعضی‌ها بچه‌ها می‌آمد، البته دو برابر من قد و وزن‌شان بود!

بعضی بچه‌ها تونسته بودند از این طرف و آن طرف لباس هم‌اندازه خودشان را گیر بیاورند، بعضی‌ بچه‌ها هم قید لباس‌ها را زدند و اگه لباس خاکی با خود آورده بودند همان‌ها را می‌پوشیدند.

ما هم مانده بودیم چه کار کنیم؛ قید همه چیز را زدیم و پیراهن را پوشیدیم و آستین‌ها را چند لایه تا کردیم و زدیم بالا، شلوار هم که جای تعریفش بماند! خلاصه برای بعضی‌ها شده بودیم سوژه خنده!

دیروز یک داستان داشتم از شهید گنجی و شهید آوینی می‌خوندم که یاد این خاطره که تعریف کردم افتادم.

****

شهید گنجی خطاب به شهید آوینی گفت:

حاج مرتضی! دیگر باب شهادت هم بسته شد

شهید آوینی در جواب گفته بود:

نه برادر،

شهادت لباس تک‌ سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید

هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می‌کنی، مطمئن باش...

****

داشتم با خودم فکر می‌کردم که این قضیه لباس‌های تک سایز بی‌حکمت هم نبوده!

می‌خواسته بهمون بفهمونه که این لباس‌ هنوز به تن شما گشاده!

فقط یک حرف باقی می‌مونه، کاشکی یک روز این لباس تک سایز هم به ما بخوره!

علی سلیمانی
۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۰۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر